السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین (ع) وعَلی اوْلادِ الحُسَین (ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین (ع)

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

غزه استوار باش ...

11 آبان 1393 توسط خادمه حضرت فاطمه زهرا (س)

خطبه 124 نهج البلاغه
ومن كلام له عليه السلام
في حضّ أصحابه على القتال
فقدِّمُوا الدّارِع وأخِّرُوا الْحاسِر وعضُّوا على الاْضْراسِ فإِنّهُ أنْبى لِلسُّيُوفِ عنِ الْهامِ والْتوُوافِي أطْرافِ الرِّماحِ فإِنّهُ أمْورُلِلاْسِنّةِ، وغُضُّوا الاْبْصار فإِنّهُ أرْبطُ للْجأْشِ وأسْكنُ لِلْقُلُوبِ، وأمِيتُوا الاْصْوات فإِنّهُ أطْردُ لِلْفشلِ.
ورايتكُمْ فلا تُمِيلُوها ولا تُخِلُّوها، ولا تجْعلُوها إِلاّ بِأيْدِي شُجْعانِكُمْ، والمانِعِين الذِّمارمِنْكُمْ، فإِنّ الصّابِرِين على نُزُولِ الْحقائِقِهُمُ الّذِين يحُفُّون بِراياتِهمْ ويكْتنِفُونها حفافيْها ووراءها، وأمامها، لا يتأخّرُون عنْها فيُسْلِمُوها، ولا يتقدّمُون عليْها فيُفْرِدُوها.
أجْزأ امْرُؤٌ قِرْنهُ وآسى أخاهُ بِنفْسِهِ، ولمْ يكِلْ قِرْنهُ إِلى أخِيهِفيجْتمِع عليْهِ قِرْنُهُ وقِرْنُ أخِيهِ.
وايْمُ اللهِ لئِنْ فررْتُمْ مِنْ سيْفِ الْعاجِلةِ، لا تسْلمُوا مِنْ سيْفِ الاْخِرةِ، أنْتُمْ لهامِيمُالْعربِ، والسّنامُ الاْعْظمُ،
إِنّ فِي الْفِرارِ موْجِدة اللهِ، والذُّلّ اللاّزِم، والْعار الْباقِي، وإِنّ الْفارّ لغيْرُ مزِيدٍ فِي عُمُرِهِ، ولا محْجُوزٍ بيْنهُ وبيْن يوْمِهِ.
منْ رائِحٌ إِلى اللهِ كالظّمآنِ يرِدُ الْماء؟ الْجنّةُ تحْت أطْرافِ الْعوالِي الْيوْم تُبْلىالاْخْبارُ! [واللهِ لانا أشْوقُ إِلى لِقائِهِمْ مِنْهُمْ إِلى دِيارِهِمْ].
اللّهُمّ فإِنْ ردُّوا الْحقّ فافْضُضْ جماعتهُمْ، وشتِّتْ كلِمتهُمْ، وأبْسِلْهُمْبِخطاياهُمْ. إِنّهُمْ لنْ يزُولُوا عنْ مواقِفِهمْ دُون طعْنٍ دِراكٍيخْرُجُ مِنْهُ النّسِيمُ، وضرْبٍ يفْلِقُ الْهام، ويُطِيحُ العِظام، ويُنْدِرُالسّواعِد والاْقدْام، وحتّى يُرْموْا بِالمناسِرِ تتْبعُها الْمناسرُ ويُرْجمُوا بِالْكتائِبِ تقْفُوها الْحلائِبُحتّى يُجرّ بِبِلادِهِمُ الْخمِيسُ يتْلُوهُ الْخمِيسُ، وحتّى تدْعقالْخُيُولُ فِي نواحِرٍ أرْضِهِمْ، وبِأعْنانِمسارِبِهِمْومسارِحِهِمْ.
قال الشريف: الدّعْقُ: الدّقُّ، أي: تدُقُّ الخُيُولُ بِحوافِرِها أرْضهُمْ. نواحِرُ أرْضِهِمْ: مُتقابِلاتُها، يُقالُ: منازِلُ بنِي فُلانٍ تتناحرُ، أيْ: تتقابلُ.


سخنى است كه امام در تشويق يارانش به جهاد فرموده:[1]
آنها را كه زره به تن دارند پيشاپيش قرار دهيد و آنها كه زره ندارند پشت‏سر آنها قرارگيرند، دندانها را روى هم فشار دهيد كه اين كار تاثير شمشير را بر سر كمتر مى‏كند،و دربرابر نيزه‏ها در پيچ و خم باشيد كه در رد كردن نيزه دشمن مؤثرتر است!
زياد به انبوه دشمن خيره نگاه نكنيد تا قلب شما قويتر و روح شما آرامتر باشد،سخن‏كمتر بگوئيد و صداها را خاموش كنيد كه سستى را بهتر دور مى‏سازد.از پرچم خود به خوبى‏نگهبانى كنيد و آن را متمايل به اين طرف و آن طرف نسازيد،و آن را تنها نگذاريد و جز به دست‏دلاوران و مدافعان سرسخت نسپاريد،زيرا آنان كه در حوادث سخت و مشكل ايستادگى به‏خرج مى‏دهند همانها هستند كه از پرچمهايشان پاسدارى مى‏كنند و آن را در دل جمعيت‏خويش‏نگاه مى‏دارند،و از هر سو و از پيش و پس مراقب آن هستندنه از آن عقب مى‏مانند كه تسليم دشمنش سازند و نه از آن پيشى مى‏گيرند كه تنهارهايش كنند،هر كس بايد در برابر حريف خويش بايستد و با برادر همرزمش مواسات‏كند و حريف خود را به او وا مگذارد كه او در برابر دو حريف قرار گيرد:حريف‏خودش و حريف برادرش.
بخدا سوگند اگر از شمشير دنيا فرار كنيد از شمشير آخرت سالم نمى‏مانيد،شمابزرگان عربيد و شرافتمندان برجسته،در فرار،غضب و خشم خدا است و ذلت هميشگى‏و ننگ جاويدان.فرار كننده به عمر خويش نمى‏افزايد و بين خود و روز مرگش حائلى‏ايجاد نمى‏كند كيست كه با سرعت و نشاط،با جهاد خويش به سوى خدا برود؟همچون تشنه‏كامى كه به سوى آب مى‏شتابد؟بهشت در سايه نيزه‏ها است.
امروز راستى گفتار و اخبار هر كس از شجاعتش آزمايش مى‏شود،بخدا سوگندمن به مبارزه با شاميان از آنها به خانه‏هايشان شايق‏ترم،پروردگارا اگر حق را رد كردندجماعتشان را هزيمت ده!و اتحادشان را به پراكندگى مبدل ساز!و در اثر خطاهاشان‏آنها را تسليم هلاكت گردان! بدانيد دشمنان شما هرگز از جاى خود بدون نيزه‏هاى‏پى در پى كه بدنشان را سوراخ كند-آنچنان كه نسيم از آن بگذرد،و ضربه‏هائى كه‏سرها را بشكافد و استخوانها را خرد كند و بازو و قدمها را جدا سازد،تكان نمى‏خورند،آنها همچنان ايستادگى مى‏كنند تا آنگاه كه گروهها پشت‏سر هم آنان را تيرباران كنند،و گروهى به يارى گروه ديگر با آنها به نبرد پردازند، و تا اينكه لشكرى عظيم و بدنبالش‏لشكر عظيم ديگرى آنها را تا شهرهايشان تعقيب كند و تا اينكه سم اسبهاى شما زمين آنهارا درهم بكوبند و مسير رفت و آمد آنها را از هر طرف اشغال كنند(آرى تنها در اين‏صورت تسليم خواهند شد).
شريف رضى مى‏گويد:«الدعق‏»به معنى كوبيدن زمينها با سم اسبها است‏و«نواحر»به معنى متقابل است،مى‏گويند منزلهاى فلان طائفه‏«تتناحر»يعنى‏مقابل هم هستند.


توضيح:
[1]1-اين سخن را ابن ابى الحديد از كتاب‏«نصر بن مزاحم‏»نقل كرده،و اين‏كلام در كتاب صفين كه هم اكنون چاپ شده در ص 235 آمده است.
و طبرى در كتاب تاريخ خود ج‏6 ص‏9 در حوادث سال‏37 از«ابى مخنف‏»آن‏را روايت كرده.
و در كتاب جهاد كافى ج 5 ص‏39 و احمد بن اعثم كوفى در كتاب الفتوح‏ج‏3 ص‏73 آن را آورده‏اند.
(مصادر نهج البلاغه و اسانيده ج‏3 ص‏277)
2-نقش عمار در صفين ‏در اينجا ابن ابى الحديد فصلى در باره بقيه جنك صفين گشوده كه ما به‏قسمتى از جريان عمار اشاره مى‏كنيم وى در باره عمار مى‏نويسد:
كسى ترديد ندارد كه عمار در جنك صفين همراه على عليه السلام بوده و شهادت‏نصيب او شده است،و اكثر معتقدند كه‏«اويس قرنى‏»نيز در همان جنك در ركاب‏امام عليه السلام شهيد گرديده است.
در مناقب و فضائل عمار از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سخنان فراوانى رسيده است از جمله اينكه:
ان الجنة لمشتاق الى عمار:
بهشت مشتاق عمار است.و به هنگامى كه از پيامبر(ص)اجازه ورود خواست‏فرمود:
ائذنوا له مرحبا بالطيب المطيب:
به او اجازه دهيد!آفرين به شخص پاك و پاكيزه.
وى در آن هنگام كه سنك براى مسجد پيامبر مى‏آورد رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم‏فرمود:
ما لهم و لعمار يدعوهم الى الجنة و يدعونه الى النار:
آنها را با عمار چه كار؟
وى آنها را به بهشت دعوت مى‏كند و آنها او را به آتش.و نيز اين مطلب‏را همه نقل كرده‏اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود:
تقتلك الفئة الباغية:
گروه ستمكار تو را خواهند كشت.
عمار يكى دو روز پيش از شهادتش به ميان سپاه آمد و ندا داد:
كجايند كسانى كه تنها رضايت‏خداوند را طالبند و به زندگى و زن و فرزندتوجهى ندارند؟ گروهى اطرافش را گرفتند،عمار فرمان آمادگى جدى براى‏درهم شكستن شاميان را به آنها داد،و سخت آنان را تحريض نمود.على(ع)در آن روز پرچم را به‏«هاشم بن عتبة بن ابى وقاص‏»داد و عمار سخت وى را به‏سوى جنك تشويق مى‏كرد،هاشم همچنان پيش مى‏رفت تا آنكه صفهاى شاميان‏را درهم شكست،جنگى سخت در گرفت و تا تاريكى شب ادامه داشت…
به هنگامى كه على(ع)بين گروهى از قبيله‏«همدان‏»و«حمير»ايستاده بود، مردى از اهل شام ندا داد چه كسى مرا به‏«ابو نوح‏»حميرى راهنمائى مى‏كند؟
كسى پاسخ داد:
اينجا است منظورت چيست؟
معلوم شد«ذو الكلاع‏»حميرى است كه گروهى از بستگانش نيز همراه وى‏بودند،به ابو نوح گفت‏با من بيا تا از صف بيرون رويم،زيرا به تو نيازى دارم‏كه بايد در بيرون صف با هم سخن گوئيم و اگر در آمدن احتياط مى‏كنى من به‏تو قول مى‏دهم كه در امان خدا و پيامبرى،و من متعهد مى‏شوم سالم باز گردى‏مى‏خواهم در باره جريانى كه موجب شك و ترديد ما شده از تو پرسشى كنم:
زيرا ما در زمان حكومت‏«عمر بن خطاب‏»از عمرو عاص شنيده‏ايم كه:
اهل‏«شام‏»و«عراق‏»با هم رو برو مى‏گردند كه با هم نبرد كنند و حق در ميان يكى‏از آنها است، امام و رهبرى واقعى در آن طرف است كه عمار مى‏باشد،«ابو نوح‏»پاسخ داد عمار در ميان ما است.ذو الكلاع پرسيد او در جنگ با ما جدى است؟
«ابو نوح‏»پاسخ داد وى از من جدى‏تر است و من دوست دارم همه شما يك موجودزنده بوديد و سر از بدنتان بر مى‏گرفتم و اين كار را از شما شروع مى‏كردم ذو الكلاع‏گفت:مگر ما خويشاوند نيستيم؟ابو نوح در پاسخش گفت‏خداوند با اسلام‏خويشاونديهاى نا همعقيده را بريده و افراد دور همعقيده را به هم پيوند داده‏است،و من با شما از اين جهت مى‏جنگم كه ما طرفدار حقيم و شما طرفدار باطل!
ذو الكلاع گفت امكان دارد با من تا صف شاميان بيائى و«عمرو عاص‏»را از وضع‏«عمار»آگاه سازى؟شايد خداوند ميان اين دو سپاه صلح ايجادكند!ابو نوح در حال شگفتى گفت:
عجبا!از مردمى كه:وجود عمار در يك طرف موجب ترديدشان مى‏شوداما به رهبرى على(ع) در جناح مخالفشان اعتنائى نمى‏كنند.
از اين گفته پيامبر(ص)به عمار كه:«تقتلك الفئة الباغية‏»مى‏ترسند اما ازجمله‏«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏»كه در باره على(ع)فرموده و نيز از اين جمله كه در باره او گفته‏«لا يحبك الا مؤمن و لا ينفلك الا منافق‏»هيچگونه‏ناراحتى در خود راه نمى‏دهند؟!
ابن ابى الحديد در اينجا اضافه مى‏كند:از اينجا روشن مى‏شود كه قريش‏براى پوشاندن فضائل و مناقب على(ع)و محو كردن آنها از ذهن افراد چقدرتلاش نموده‏اند.
به هر حال ذو الكلاع ابو نوح را به سپاه معاويه برد،و به عمرو عاص‏معرفى نمود،كه اين پسر عمويم از اهل كوفه است،عمرو گفت در چهره‏اش‏سيماى ابو تراب مى‏بينم،سپس به ابو نوح گفت تو را سوگند مى‏دهم كه آنچه‏مى‏پرسم راست‏بگوئى آيا«عمار ياسر»در بين شما است؟ابو نوح گفت تامنظورت را نفهمم پاسخ نمى‏دهم،زيرا غير از عمار عده زيادى از اصحاب محمد(ص)همراه ما هستند كه سر سختانه با شما در نبردند.عمرو گفت:از پيامبرشنيده‏ام كه:
«ان عمارا تقتله الفئة الباغية و انه ليس لعمار ان يفارق الحق و لن تاكل‏النار من عمار شيئا»:
عمار را گروه ستمگر مى‏كشند،عمار از حق جدا نمى‏شود و آتش هرگزبدن عمار را نخواهد خورد.
ابو نوح گفت‏«لا اله الا الله.الله اكبر»او در بين ما است و در نبرد با شماجدى است.او در روز«جمل‏»به من خبر داد كه بر«بصريان‏»پيروز مى‏شويم،وهمين ديروز براى من مى‏گفت اگر سپاه معاويه ما را شكست‏بدهد و تا سر-زمينهاى دور ما را برانند براى ما روشن است كه ما بر حقيم آنها بر باطل،كشتگان‏ما در بهشتند و كشتگان آنها در آتش دوزخ.
عمرو گفت:ممكن است مرا با عمار رو برو كنيد پاسخ داد بلى،آنگاه‏عمرو و پسرانش،عتبه بن ابى سفيان و ذو الكلاع و عده ديگر براه افتادند تا به‏عمار رسيدند،ابو نوح جريانى كه بين او و ذو الكلاع و عمرو پيش آمده بود ياد آورشد كه عمرو خواستار ديدار شما شده است.
عمار پاسخ داد عيبى ندارد،اما آنچه عمرو از رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيده برزيان او است(زيرا او مرد عمل نيست)بالاخره عمار با عمرو رو برو شدند،عمروبلا فاصله شهادتين بر زبان جارى كرد.عمار به او گفت‏ساكت‏باش تو آن راترك گفته و از آن جدا شده‏اى، اگر بخواهى مطلبى را به تو بگويم كه فصل‏خصومت‏باشد و پيش از برخاستنت كفر تو را ثابت كند و خود گواه آن باشى ونتوانى آن را تكذيب كنى.
عمرو گفت من تو را عابدترين اين سپاه مى‏دانم،مى‏خواهم بپرسم چرابا ما مى‏جنگيد در حالى كه يك خدا مى‏پرستيم و به سوى قبله شما نماز مى‏خوانيم‏كتاب آسمانى شما را قرائت ميكنيم و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شما ايمان داريم،عمارگفت‏خدا را شكر كه اعتراف كردى،آرى قبله،دين،عبادت خدا،پيامبرو قرآن همه مربوط به من و ياران من است،و تو گمراه و نابينائى.اما اينكه‏چرا با شما مى‏جنگم براى اين است كه پيامبر به من فرمان داد با«ناكثين‏»نبردكنم و انجام دادم به من امر فرمود با«قاسطين‏»نيز بجنگم كه شما همانهائيداما«مارقين‏»نميدانم آنها را درك كنم يا نه؟مگر نمى‏دانى رسولخدا(ص)فرمود«من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏»بنابراين مولاى من خدا،پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام مى‏باشند.
…جريان به معاويه گزارش داده شد.معاويه گفت اگر عمار سپاه راتحريك كند عرب هلاك خواهد شد.
جنگ سخت درگير شده بود و عمار در صحنه نبرد زخمهائى سخت‏برداشته‏بود،به پرچم عمرو عاص نگاه مى‏كرد و مى‏گفت‏به خدا من با اين پرچم سه‏بار جنگيده‏ام و اين بار بهتر از بارهاى گذشته نيست تشنگى بر او غلبه كرد درخواست آب نمود زنى مقدارى شير ممزوج به آب به وى داد عمار هنگام آشاميدن‏مى‏گفت:الجنة تحت الاسنة،اليوم القى الاحبه محمدا و حزبه‏«بهشت زير سايه نيزه‏ها است،امروز دوستانم را ملاقات مى‏كنم،يعنى‏محمد صلى الله عليه و آله و سلم و طرفدارانش را»سپس اضافه كرد بالاخره فردى به نام‏«ابن حوى‏سكسكى‏»و«ابو عادية‏»به او حمله بردند ابو عاديه با نيزه او را از پاى در آوردو آن ديگر سرش را جدا نمود.
در اين روز ذو الكلاع نيز در معركه كشته شد خبر كشته شدن اين دو به معاويه‏و عمرو عاص رسيد عمرو گفت نمى‏دانم از قتل كدام يك بيشتر خوشحال‏باشم،كشته شدن عمار يا ذو الكلاع؟سوگند به خدا اگر ذو الكلاع زنده بودو عمار كشته مى‏شد،با تمام قوم و قبيله‏اش بسوى على(ع)ميرفت و بساط مادرهم پيچيده مى‏شد!
افرادى مرتبا نزد معاويه و عمرو عاص مى‏آمدند و هر كدام ادعا مى‏كرد:
من عمار را كشته‏ام،عمرو مى‏پرسيد در پايان چه مى‏گفت؟و آنها از پاسخ‏فرو مى‏ماندند،تا اينكه‏«ابن حوى‏»آمده و همان ادعاء نموده عمرو همان پرسش‏را كرد پاسخ داد:آخرين سخنش اين بود:اليوم القى الاحبة،محمدا و حزبه‏عمرو گفت راست گفتى:اما و الله ما ظفرت يداك و لقد اسخطت ربك:به خداسوگند پيروز نشده‏اى بلكه خدايت را به خشم آورده‏اى‏»!
«نصر بن مزاحم‏»نقل مى‏كند:«عبد الله بن سويد»حميرى از آل ذو الكلاع‏از«ذو الكلاع‏»پرسيده بود حديثى كه عمرو در باره عمار نقل نموده چيست؟و اوحقيقت را برايش بازگو نمود،لذا پس از كشته شدن عمار،«عبد الله‏»شبانه به‏لشگرگاه على(ع)آمده و به آنها ملحق گرديد.وى از عابدان اهل زمان خود بود كشته شدن عمار شاميان را سخت مضطرب ساخت لذا معاويه و عمرونقشه‏اى طرح كردند تا از پراكندگى و اضطراب آنها جلوگيرى كنند و آن نقشه‏اين بود كه:عمار را على(ع)كشته زيرا وى او را به ميدان نبرد آورده است!!!
(و چه جالب به اين گفتار واهى پاسخ گفته شده كه بنا براين شهيدان جنگ احدو ديگر جنگها را نيز پيامبر(ص)كشته است نه دشمنان).
اما معاويه سخت نسبت‏به عمرو بر آشفت كه:واى بر تو!شاميان را برمن شورانيدى مگر هر چه از پيامبر شنيده‏اى بايد نقل كنى؟عمرو گفت من علم‏غيب نداشتم، نمى‏دانستم‏«صفين‏»پيش مى‏آيد،تو خود نيز اين گفته رسولخدا(ص)نقل كرده‏اى!
(اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد جلد 8 صفحه‏9-27)

 نظر دهید »

چند درس از نهج البلاغه امیر المومنین علی (علیه السلام)

11 آبان 1393 توسط خادمه حضرت فاطمه زهرا (س)

خطبه (124)- خطبه در ترغيب يارانش به جهاد
خطبه (125)- خطبه در رابطه با خوارج وقتى كه حكميت را انكار كردند
خطبه (126)- خطبه وقتى به او گفتند كه چرا در تقسيم بيتالمال ميان همه مساوات مىكند
خطبه (127)- خطبه باز هم به خوارج
خطبه (128)- خطبه از پيشامدها و فتنههاى بصره خبر مىدهد
خطبه (129)- خطبه درباره پيمانهها و ترازوها
خطبه (130)- خطبه به ابوذر(رحمه الله) هنگامىكه او را به ربذه تبعيد كردند
خطبه (131)- خطبه در فلسفه قبول حكومت و توصيف امام حق

منبع :
http://www.erfan.ir/farsi/nahj/nsm_proj/main.php

 نظر دهید »

پاسخ به یک شبهه

01 آبان 1393 توسط خادمه حضرت فاطمه زهرا (س)

آیا اهالی غزه، «ناصبی» هستند؟/ پاسخ رهبرانقلاب:لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث

در سال‌های اخیر ،جماعتی که در برخی از شبکه‌های اجتماعی و فضای اینترنت فعال هستند، اقدام به انتشار شایعی درباره خصومت مردم فلسطین و نوار غزه با اهل بیت(ع) و دشمنی آنان با شیعیان می‌کنند.

در سال‌های اخیر به رسمی ثابت تبدیل شده است که هر بار رژیم صهیونیستی دست به جنایتی تازه علیه مردم مظلوم فلسطین می‌زند و کشتار زنان و کودکان این سرزمین را از سر می‌گیرد، جماعتی که در برخی از شبکه‌های اجتماعی و فضای اینترنت فعال هستند، اقدام به انتشار شایعی درباره خصومت مردم فلسطین و نوار غزه با اهل بیت(ع) و دشمنی آنان با شیعیان می‌کنند.

با وجود اینکه چندین بار به این شبهات جعلی، پاسخ‌های دقیق داده شده و حتی شخص رهبر معظم انقلاب نیز نسبت به آن واکنش نشان دادند و گفتند: در بحبوحه‌ی این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی‌ کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبی‌اند! ناصبی یعنی دشمن اهل‌بیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبی‌اند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبی‌اند!؟ بله، سنی‌اند؛ اما ناصبی!؟ اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند.
در روزهای اخیر شاهد آن هستیم که مجددا برخی از رسانه‌های خاص ضدانقلاب اقدام به انتشار این دروغ‌ها می‌کنند.

 

آنچه در ادامه مي خوانيد، کنکاشي در مذهب و عقايد مردم فلسطين به خصوص اهالي نوار غزه است:

1- بیشتر مردم فلسطین، پیرو مذهب شافعی هستند و اتفاقاً، ابوعبدالله محمدابن ادریس شافعی، رهبر این فرقه، متولد غزه بوده است. در مورد شافعی بودن مردم فلسطین می توانید به این منبع رجوع کنید: «الموسوعة المیسرة فی الادیان و المذاهب المعاصرة، مانع بن حماد الجهنی، ج 2، ص ۱۲۴»
جالب اینجاست که در میان فرقه های چهارگانه اهل سنت، نزدیک ترین فرقه به تشیع از نظر علاقه و احترام به اهل بیت و احکام فقهی، همین فرقه شافعی است.
2- در میان خبرهای منتشر شده از تهاجم رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر به ویژه در سال 1387، خبری بود که دقت در آن نشان دهنده علاقه‌مندی مردم فلسطین به اهل بیت پیامبر (ص) است: بمباران مسجد علی ابن ابی طالب واقع در محله الزیتون شهر غزهتوسط جنگنده های اسرائیلی در روز ۱۰ دی.
مدعیان ناصبی بودن مردم فلسطین، به این سؤال جواب دهند که چگونه مردمی می توانند همنسبت بهاهل بیت جسارت داشته باشند و هم آنقدر برای آنها احترام و تقدس قائل باشند که نامشان را بر مساجد خود بگذارند؟
اما در کنار مسجد امام علي ابن ابي طالب شهر غزه، مساجد ديگري نیز به نام اهل بيت وجود دارد.

ـ مسجد «الامام علی ابن ابی طالب» واقع در نابلس
این مسجد در حواره از توابع شهر نابلس، در کرانه باختری رود اردن واقع شده است که در این صفحهتصاویر و مشخصات آن موجود است.

کتیبه مسجد «الامام علی بن ابی طالب»، واقع در نابلس-فلسطین
- مسجد فاطمة الزهراء(س)
حداقل دو مسجد با این نام در فلسطین وجود دارد. یکی در قریه ارتاح، واقع در جنوب «طولکرم» که در اینجا می توانید تصویر آن را ببینید و دیگری درشهر نابلس قرار دارد. در همین صفحه می توانید نام مسجد امام علی نابلس را هم ببینید.

مسجد فاطمه الزهرا، واقع در جنوب طولکرم، فلسطین
- مسجد «الحسین بن علی» واقع در نوار غزه و الخلیل
حداقل دو مسجد به این نام در فلسطین وجود دارد:
یکی در حی الصبرةواقع در نوار غزه که در این صفحه، ضمن ارائه فهرستی از اسامی شهدایاخیر غزه، نام آن آمده است. در این صفحه، ذیل تیتر «أسماء شهداء الصبرة وتل الإسلام»، نام مسجد «الحسین بن علی»را می توانید ببینید. همچنین در همین صفحه، اسامی دو نفر ازشهدای بمباران مسجد علی ابن ابی طالب سابق الذکر هم آمده است.
مسجد «حسین بن علی» دیگر، در خیابان «عین سارة» شهر الخلیل واقع شده است. در این صفحه و این صفحه، اعلامیه هایی در مورد برگزاری یک راهپیمایی در الخلیل آمده است که نقطه شروع آن، مسجد الحسین بن علی، بیان شده است.
3- در مورد شبهه ناصبی بودن مردم فلسطین، شهید مطهری در سال ۱۳۴۹ سخنانی داشته اند که در ادامه آن را می خوانیم:
«يك وقتی شايع بود و شايد هنوز هم در ميان بعضيها شايع است‏، يك وقتی ديدم يك كسی می‏گفت: اين فلسطينيها ناصبی هستند. ناصبی‏ يعنی دشمن علی عليه السلام. ناصبی غير از سنی است. سنی يعنی كسی كه‏ خليفه بلا فصل را ابوبكر می‏داند و علی عليه السلام را خليفه چهارم می‏داند و معتقد نيست كه پيغمبر شخصی را بعد از خود به عنوان خليفه نصب كرده است‏. می‏گويد پيغمبر كسی را به خلافت نصب نكرد و مردم هم ابوبكر را انتخاب‏ كردند. سنی برای اميرالمؤمنين احترام قائل است چون او را خليفه چهارم و پيشوای چهارم می‏داند و علی را دوست دارد. ناصبی يعنی كسی كه علی را دشمن می‏دارد. سنی مسلمان است ولی ناصبی كافر است، نجس است. ما با ناصبی نمی‏توانيم معامله مسلمان بكنيم. حال يك كسی می‏آيد می‏گويد اين‏ فلسطينيها ناصبی هستند. آن يكی می‏گويد. اين به آن می‏گويد، او هم يك‏ جای ديگر تكرار می‏كند و همين طور. اگر ناصبی باشند كافرند و در درجه‏ يهوديها قرار می‏گيرند. هيچ فكر نمی‏كنند كه اين، حرفی است كه يهوديها جعل كرده‏اند. در هر جايی يك حرف جعل می‏كنند برای اينكه احساس همدردی‏ نسبت به فلسطينيها را از بين ببرند. می‏دانند مردم ايران شيعه‏اند و شيعه‏ دوستدار علی و معتقد است هر كس دشمن علی باشد كافر است، برای اينكه‏ احساس همدردی را از بين ببرند، اين مطلب را جعل می‏كنند. در صورتی كه‏ ما يكی از سالهايی كه مكه رفته بوديم، فلسطينيها را زياد می‏ديديم، يكی‏ از آنها آمد به من گفت: فلان مسأله از مسائل حج حكمش چيست؟ بعد گفت‏ من شيعه هستم، اين رفقايم سنی‏اند. معلوم شد داخل اينها شيعه هم وجود دارد. بعد خودشان می‏گفتند بين ما شيعه و سنی هست. شيعه هم زياد داريم‏. همين ليلا خالد(2) معروف، شيعه است. در چندين نطق و سخنرانی خودش‏ در مصر گفته من شيعه‏ام. ولی دشمن يهودی يك عده مزدوری را كه دارد، مأمور می‏كند و می‏گويد: شما پخش كنيد كه اينها ناصبی‏اند. قرآن دستور داده در اين موارد اگر چنين نسبتهايی نسبت به افرادی كه جزو شما هستند و مثل شما شهادتين می‏گويند، شنيديد وظيفه‏تان چيست.»(3)

ولی دشمن يهودی يك عده مزدوری را كه دارد، مأمور می‏كند و می‏گويد: شما پخش كنيد كه اينها ناصبی‏اند. قرآن دستور داده در اين موارد اگر چنين نسبتهايی نسبت به افرادی كه جزو شما هستند و مثل شما شهادتين می‏گويند، شنيديد وظيفه‏تان چيست.»(۴)


نگاه شافعي درباره اهل بيت(ع)
در ميان رهبران مذاهب اسلامي امام شافعي بيش از ديگران ارادت قلبي خود را نسبت به خاندان اهل بيت عليه‌السلام به ويژه علي عليه‌السلام و حسين عليه‌السلام ابراز داشته است. شافعيان به تبعيت از امام شافعي نسبت به اهل بيت به ويژه امام حسين عليه‌السلام ارادت ويژه دارند.
علاقه امام شافعي به خاندان رسالت باعث نزديكي هر چه بيشتر پيروان اين مذهب با شيعيان علي ابن ابي‌طالب عليه‌السلام شده است. شافعي همچنان كه درباره علي عليه‌السلام اشعار نغز و پرمغزي سروده درباره واقعه عاشورا نيز اشعاري زيبا و جانسوز دارد. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم:

 

و مما نفي نومي و شيب لحيتي

تعاريف ايام لهن خطوب


اين حادثه از حوادثي است كه خواب مرا ربوده و موي مرا سپيد كرده است.

تأوب همي و الفواد كتيب

وارق عيني و ارقاد غريب

دل و ديده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگين كرده است و اشك چشم جاري و خواب از آن پريده است.

تزلزلت الدنيا لآل‌محمد‌‌

و كادت لهم صم الجبال تذوب

دنيا از اين حادثه خاندان پيامبر‌‌ متزلزل شده و قامت كوه‌ها از آن ذوب شده است.

فمن بلغ عن الحسين رساله

و ان كرهتها انفس و قلوب

آيا كسي هست كه از من به حسين عليه‌السلام پيامبر برساند اگر چه دل‌ها آن را ناخوش دارند.

قتيل بلاجرم كان قميصه

صبيغ بماء الارجوان خصيب

حسين كشته‌اي است بدون جرم و گناه كه پيراهن او به خونش رنگين شده.

نصلي علي المختار من آل هاشم

و نوذي بينه ان ذاك عجيب

عجب از ما مردم آن است كه از يك طرف به آل پيامبر درود مي‌فرستيم و از سوي ديگر فرزندان او را به قتل مي‌رسانيم و اذيت مي‌كنيم.

لئن كان ذنبي حب آل محمد‌‌

فذلك ذنب لست عنه اتوب


اگر گناه من دوستي اهل بيت پيامبر است از اين گناه هرگز توبه نخواهم كرد.

هم شفعائي يوم حشري و موقفي

و بغضهم للشافعي ذنوب(۶)


اهل بيت پيامبر در روز محشر شفيعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضي داشته باشم گناه نابخشودني كرده‌ام.

امام شافعي كه در دوستي اهل بيت زبانزد مي‌باشد، اشعار بسياري در فضائل اهل بيت سروده است. او همچون ساير ائمه اهل سنت در ابراز ارادت خود نسبت به خاندان پيامبر‌‌ صلي‌ الله عليه و آله از هيچ كوششي دريغ نكرد و حتي از اينكه او را به خاطر اين ارادتمندي رافضي خوانند ابا نكرد و فرمود:

يا راكباً قف بالمخصب من مني

واهتف بقاعد خيفها و الناهض

سحراً اذا فاض الجيج الي مني

فيضاً كملتطم الفرات الفائض

ان كان رفضاً حب آل محمد

فليشهد الثقلان أني رافض(۷)

يعني اي سواره، اگر به مكه مي‌روي در ريگزار مني بايست و سحرگاهان خطاب به ساكنان مسجد خيف كه همانند امواج خروشان دريا به مني سرازير مي‌شوند ندا سرداده و بگو: اگر دوست داشتن آل محمد رفض است، انس و جن گواه باشند كه من (شافعي) رافضي هستم.

امام شافعي معتقد است كه محبت خاندان رسالت حكم واجبي است كه خداوند در قرآن دستور داده و براي نشان بزرگي و فضيلت ايشان همين كافي است كه اگر كسي بر آنها در نماز و سلام و صلوات نفرستد نمازش ادا نخواهد شد.

يا آل بيت رسول الله حبكم

فرض من الله في القرآن أنزله

يكفيكم من عظيم الفخر أنكم

من لم يصل عليكم لا صلاه له(۸)

يعني اي آل محمد محبت شما امر واجبي است كه خدا آن را در قرآن نازل كرده و همين يك دليل بر عظمت قدر شما كافي است كه هر كسي نماز بخواند و بر شما درود نفرستد نمازش نماز نيست. او با توسل به آنها و اميد اينكه شفيع او در قيامت واقع شوند گويد:

 

آل النبي ذريعتي

و هم اليه وسيلتي

أرجو بهم اعطي غداً

بيدي اليمين صحيفتي(۹)

يعني اهل بيت پيامبر‌‌ وسيله نزديكي من به خداي يگانه‌اند و به وسيله آنها اميدوارم كه نامه اعمالم فرداي قيامت به دست راستم داده شود.

ارادت و علاقه امام شافعي به اهل بيت پيامبر‌‌ چنان بود كه بر خي از اهل سنت او را شيعه پنداشتند و حتي جهت محاكمه به بغداد برده شد. او معتقد بود كه ارادت به خاندان علي عليه‌السلام را بايد علني و آشكار ساخت و اين پندار باطل را از اذهان دور كرد كه رفض را در دوستي علي و فاطمه و فرزندان آن دو مي‌داند و يا ناصبي‌گري را در دوستي ابوبكر و عمر.

به اعتقاد او جريان رافضي‌گري و ناصبي‌گري كه دوستي و دشمني افراطي را در حق علي عليه‌السلام دنبال مي‌كردند نادرست است. يعني انسان مومن به خدا و رسولش كسي است كه محبت اهل بيت را آشكار كند. تقسيم بندي مسلمانان به رافضي و ناصبي تقسيم بندي مطرودي است و افرادي كه مسلمانان را به اين دو دسته تقسيم مي‌كنند قطعاً مجرم و گناهكارند زيرا محبت علي و خاندانش از اصول دين اسلام است و اگر كسي چنين امري را آشكار كند به اصل اسلام عمل كرده و به ايمان خويش استحكام بخشيده است.

اذا في مجلس نذكر علياً

و سبطيه و فاطمه الزكيه

يقال تجاوزوا يا قوم هذا

فهذا من حديث الرافضيه

برئت الي المهيمن من أناس

يرون الرفض حب الفاطميه(۱۰)


يعني «زماني كه در مجلس ذكر علي و فاطمه و حسن و حسين مي‌شود بعضي از دشمنان مي‌گويند اي مردم از ذكر علي و فرزندان او بگذريد كه اين‌ها از سخنان رافضي‌هاست. من از مردمي كه دوستي فاطمه را رفض مي‌دانند به خدا پناه مي‌برم.»


پی نوشت:

۱- صهیونیستها تنها ۵/۲ درصد از سرزمین فلسطین را با خرید زمین به دست آورده اند و مابقی آن را به ضربمسلسل و توپ و تانک و بمب، غصب کرده اند. برای توضیح بیشتر به این آدرس مراجعه کنید:
http://qods.persianblog.ir/post/61
2- چريك فلسطينی كه در چند عمليات هواپيما ربايی شركت داشت.
3- شهید مطهری،آشنایی باقرآن، جلد۴، پاورقی صفحه ۳۲. اینگفتار را که شهید مطهری در ضمن تفسیر سوره نور درمسجد الجواد بر زبان آورده اند، به راهنمایییکی از خوانند گان وبلاگ به نام علی به این مطلب اضافه کردم که همین جا از ایشان تشکر می کنم.
4- شهید مطهری، آشنایی با قرآن، جلد۴، پاورقی صفحه ۳۲. این گفتار را که شهید مطهری در ضمن تفسیر سوره نور در مسجد الجواد بر زبان آورده اند، به راهنمایی یکی از خوانند گان وبلاگ به نام علی به این مطلب اضافه کردم که همین جا از ایشان تشکر می کنم.
۵- اين مطلب قسمتي از مقاله اي با عنوان «عاشورا در مذهب تسنن و سایر ادیان است» که در این آدرس، منتشر شده است:‌ http://www.ido.ir/a.aspx?a=1385121308
۶- مجله بصائر، شماره7-8، ويژه‌نامه محرم، ص25، همچنين نگاه كنيد به نامه دانشوران ناصری، ج 9، ص 298
۷- حادثه كربلا از نظر اهل سنت، به نقل از الصراط السوي في مناقب آل النبي، ص94
۸- سيماي علي عليه‌السلام از منظر اهل سنت، 175، به نقل از ديوان امام شافعي، 62
۹- الشكعه، مصطفي الاربعه الائمه، ج3، ص53
۱۰- سيماي علي از منظر اهل سنت، 176

 

منبع: به نقل از فرهنگ نیوز (سایت شهید آوینی )

 نظر دهید »

عقاید

29 مهر 1393 توسط خادمه حضرت فاطمه زهرا (س)

« ما عقاید اسلامى‌مان، بخصوص عقاید شیعى، جزو پاکیزه‌ترین و منطقى‌ترین و مستحکمترین عقاید است. توحیدى که ما تصویر میکنیم، امامتى که تصویر میکنیم، شخصیت نبى که ما تصویر میکنیم، مسائل اعتقادى و معارف دینى‌اى که در آئین تشیع تصویر میشود، تصویرهاى روشن و منطقى‌اى است که هر ذهن فعالى و اهل کنکاشى میتواند به حقانیت و صحت و دقت این اعتقادات پى ببرد. عقاید شیعه، عقاید بسیار مستحکمى است. همیشه در طول تاریخ اسلام، عقاید تشیع اینجور شناخته شده است. دیگران، مخالفین در مقام احتجاج، در مقام استدلال، در هماوردى‌هاى کلامى، به استحکام عقاید امامیه که از ائمه (علیهم‌السّلام) اخذ شده است، اعتراف کرده‌اند. و ائمه (علیهم‌السّلام) به تبع قرآن کریم، ما را به تأمل، به تفکر و به کارگیرى خرد و اندیشه دستور داده‌اند. این است که فکر، اندیشه، خرد، در این عقاید آشکار است؛ به‌علاوه راهنمائى‌هاى ائمه (علیهم‌السّلام) هم که هدایت‌کننده است و جلوگیر از لغزشهاست. این عقاید را بایستى اولاً درست فهمید، ثانیاً آنها را با تدبر و تأمل عمق بخشید، ثالثاً آنها را بدرستى منتقل کرد. در همه‌ى مجموعه‌هاى فرهنگى اینجور است.

(۱۳۸۷/۰۵/۲۷ - بیانات مقام ولایت در دیدار اقشار مختلف مردم‌ در روز نیمه‌ی شعبان)

 1 نظر

بصیرت 4

29 مهر 1393 توسط خادمه حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت عبدالعظیم حسنى از امام هادى علیه السّلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش علیهم السّلام حکایت کند:
امام حسین علیه السّلام فرمود: روزى در حضور جدّم رسول الله صلّى الله علیه و آله نشسته بودم که آن حضرت چنین فرمود: ابوبکر به منزله گوش من، و عمَر به منزله چشم من، و عثمان به منزله قلب من هستند.
فرداى آن روز نیز دوباره بر آن حضرت وارد شدم؛ و پدرم امیر مؤمنان علی علیه السّلام و همچنین ابوبکر، عمر و عثمان را نیز در آن مجلس مشاهده نمودم.
پس خطاب به جدّم کردم و گفتم: روز گذشته شنیدم که سخنى پیرامون بعضى از اصحاب خود که حضور دارند فرمودید، مى خواهم بدانم که منظورتان چه بود؟
رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: بلی
و سپس به آنها اشاره نمود و گفت:
به راستى ایشان گوش و چشم و قلب من خواهند بود، زیرا که به زودى درباره جانشینم على علیه السّلام مورد سؤ ال قرار مى گیرند.
و سپس این آیه از قرآن را تلاوت فرمودند:
إنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئولا
(همانا گوش و چشم و قلب، تمامى آن ها نسبت به او - یعنى امیرالمؤمنین على علیه السّلام - مورد سؤ ال و بازخواست قرار خواهند گرفت)

و بعد از آن فرمود: قسم به عزّت پروردگارم، که تمامى امّتِ مرا در روز قیامت متوقّف خواهند نمود و درباره ولایت على علیه السّلام مورد سؤال قرار مى دهند، همان طورى که خداوند متعال در قرآن حکیم به آن تصریح نموده است:
وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ
(ایشان را نگه دارید، چون آن ها مسئول هستند - باید پاسخگوى اعمال خویش باشند -)


منابع:
بحارالانوار: جلد 36 - ص 77
نور الثّقلین: ج 3 - ص 164

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین (ع) وعَلی اوْلادِ الحُسَین (ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین (ع)

زیبا سخن گفتن و روانی عبارت ها و الفاظ چنان در زینب (سلام الله علیها) ملکه شده بود که در سخت ترین و بحرانی ترین لحظه با موازین ادبی سخن می گفت . نیشابوری در این باره می گوید: «زینب در فصاحت و بلاغت در پارسایی و عبادت مانند پدرش علی (علیه السلام) و همانند مادرش زهرا بود»
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • علما
  • شهدا
  • اهل بیت (ع)
  • قرآن
  • عمومی
  • دلنوشته
  • نماز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

طرح ختم گروهی قرآن کریم بهمراه تدبر درآیات

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس